اتل متل توتوله حالا تنگ غروبه
آسمون یکم شلوغه یکبود یکی نبوده
او هست ولی چه دوره
بیاد و نیاد دروغه؟؟
آدما چی میگین به هم آدما
مگه نمیدونیدآدما مرد قصه ی ما میاد
چی هی رج میزنید فک میزنیدآدما
مگه خونه ی دیوا ویرونه آدما؟؟؟
آدما دست من ببینید آدما چشم من ببینید آدما دیگه اشکی ندارم که ببارم
یکی بود هیچکی نبود
زندگی همش دروغ
آدماش بودو نبود
مرد قصه چقدر دور...
خشم دیوا ندیدن؟آه مردم ندیدن؟رنگ گندم ندیدن
همه هستن آدما همه نیستی آدما همه باهم آدما خیلی دروغن آدما
همه پولن آدما بنه به گوشن آدما
آدما خسته شدن نه مرغ هیچی نشدن
آدما چقدر می خواین صد سال بستونه!!!
یکی بود خدا نبوداز اولش مردی نبود
خدااومد یه بنده ساخت اما غافل آدما
آدما یک آسمون اشک آدما یک جو خرمن آدمایک لبخندآدما
مگه کوهن آدما چقدر شلوغن آدما...
دوتا بود نامردی بود یکی ممیشد چه خوب میشد
یکی کم بود ،دوتا جنگ
سه تاکمبود،چهارتا تنگ
پنج تازید،شیشتا مرگ
آدما سرد شده چپقتون هی پک میزنید آدما
این درسته آدما این درسته آدما
مرد قصه ی ما مردو مردونگی بود
آدم نبود آدما؟
کاشکی بیادآدما طرح لبخند بزن آدما
یکی بود هیچکی نیود
زیر گنبد نقره کوب
جز یکی هیچکی نبود
نه اینکه مرد بود آدما نه زندگی بود آدما
نه این که پول بود آدما ،خستگی و شادی بود آدما
مردی بود دوتا دست داش دوتا پا
مردی بود مردی نبود اما همش او مردی بود
مردی بود شلوغ نبود خسته نبود اسیر تلسم دیو نبود
یکی بود همه شدن اونبود ولی می خوند
آره یکی بود از اولش که هیچ وقت نبود
دل نوشته:س.نصرالهی